صبح ساعت ۵:۳۷ بیدار شدم و دیگه خابم نبرد. منم آماده شدم و یه ده دیقه زودتر زدم بیرون و از طلوع و هوای خنک و خفن اول صبح لذت بردم. خیلی خوب بود. اومدم بخش و اون دختر کاراموز ماماییه اینجا بود. یکم برام از وضعیت زایمان های عجیب گفت. زایمانای نامشروع، زایمان مردم روستاهای دور که چون دختر دنیا آوردن خواستن بندازن دور و. یه چیزی ک خیلی خوشحالم کرد این بود که گفت: ختنه کردن دخترا تقریبا ریشه کن شده. گفت دانشجوها و بهداشت خیلی پیگیر بودن. خیلی منبع
درباره این سایت